تهران- ايرنا- در شش روزي که از بازگشايي سينماهاي کشور ميگذرد، نزديک به 44 هزار نفر به تماشاي فيلمهاي روي پرده رفتهاند. در اين ميان، حدود 60 درصد آمار فروش بليتها، به فيلم شناي پروانه اختصاص دارد. فيلمي که تا به اينجا 631 ميليون تومان فروش را با چيزي حدود 33 هزار نفر مخاطب تجربه کرده است.
شايد اکران شناي پروانه آنهم درگير و دار روزهايي که قتلهاي ناموسي وجدان جمعي جامعه را خدشهدار کرده و بيش از هر زمان ديگري رخ کريه خود را نمايان ساخته است، بامسماترين فيلم اين روزها و شروعي جاندار براي اکران مجدد سينماها پس از چند ماه تعطيلي باشد.
نقاط قوت سينماي ايران
شناي پروانه فيلمي به کارگرداني محمد کارت و تهيهکنندگي رسول صدرعاملي محصول سال 1398 است. پروانه با بازي کوتاه اما قابلتأمل طنازطباطبايي درگير يک داستان تلخ اجتماعي ميشود؛ يک مربي شنا که تصويرش در استخر در فضاي مجازي منتشرشده و حالا خشم شوهرش را که اتفاقاً يکي از اوباش اسمي جنوب شهر است را برانگيخته است.
اين داستان شروع داستانهاي ديگري ميشود که در هر گوشه و کنارش ننگي بهمراتب بزرگتر از داغ ننگ پروانه در زندگي اجتماعياش، روشن ميشود و آدمهايي را ميبينيم و ميشناسيم که چطور در رذالت برجستهاند و خود را بزرگ ميپندارند.
داستان و فيلمنامه شناي پروانه را علاوه بر کارگردانش محمد کارت، حسين دوماري و پدرام پوراميري نوشتهاند؛ دوماري و پوراميري همان دو فيلمنامهنويس جواني بودند که وقتي سال گذشته فيلم جاندار را نوشتند، ميشد به استعدادشان پي برد و آن را پيشدرآمدي بر مسير رو به رشد اين دو هنرمند جوان در نظر گرفت؛ درواقع جاندار بهرغم ضعفهايش بهعنوان اولين اثر از دو نويسنده جوان، نويد ورود فيلمنامههاي جانداري را به سينماي ايران ميداد که امروز و با شناي پروانه و تنها در دومين اثر از اين دو ميتوان شکوفايي آن را مشاهده کرد.
محمد کارت کارگردان شناي پروانه هم اگرچه اين اثر، اولين کار بلند داستاني و حضورش در سينماي حرفهاي ايران است اما پيشازاين نيز دغدغهمندي و دلمشغولي خود را نسبت به مسائل و مشکلات فرهنگي و اجتماعي با مستندهايش به تصوير کشيده بود. معروفترين مستند او مستد تأثيرگذار آوانتاژ است که به زندگي کارتنخوابهاي در حال بهبود ميپردازد. اين مستند موفقيتهاي زيادي را براي کارت به ارمغان آورد. ازجمله اينکه او براي اين مستند برنده تنديس بهترين فيلم بخش بينالملل ششمين جشنواره فيلم شهر و برنده تنديس بهترين کارگرداني فيلمهاي بلند از دهمين جشنواره بينالمللي سينما حقيقت شد.
شخصيتهايي با بازيهاي درخشان
کارت قبل از ساخت شناي پروانه در سال 97، اولين فيلم کوتاه داستاني خود بانام بچهخور را ساخت و در اين فيلم کوتاه هم مانند مستندهايش به معضلاتي پرداخت که افراد پايينشهر با آن مواجه هستند؛ مشکلاتي چون فقر، اعتياد، قمار و … . مهمترين اتفاق براي اين فيلم کوتاه اين بود که کارت برنده جايزه بزرگ سي و چهارمين دوره جشنواره اودنسه دانمارک شد و فيلمش از طرف اين جشنواره به آکادمي اسکار 2020 معرفي شد.کارت با شناي پروانه نشان داد که حرفها و توان زيادي براي درخشيدن در اين عرصه دارد؛ بازيهاي بسيار خوبي که در اين فيلم ميبينيم علاوه بر قدرت بازيگرانشان ،از توان و قدرت کارگردان و صاحب اثر که امضايش روي کار است، خبر ميدهد و کارت با اين اولين اثرش بهخوبي نشان داده است که ميداند چه ميخواهد و ميتواند آنچه را ميخواهد را به تصوير بکشد.
بازي کوتاه اما اثرگذار طنازطباطبايي (در نقش پروانه)، بازي مسلط و روان امير آقايي (در نقش هاشم شوهر پروانه) و بازي تأثيرگذار و جذاب جواد عزتي (در نقش حجت برادر هاشم) را ميتوان بهترين بازيهاي اين فيلم بهحساب آورد که نقشها و رفتارشان را در ذهن حک ميکند.
امير آقايي بهقدري در نقش يک اوباش مسلط و قوي ظاهرشده است که پس از پخش قسمتهايي از بازياش در اين فيلم در فضاي مجازي، برخي تصور ميکردند که نه بخشهايي از يک فيلم سينمايي که بخشهايي از فيلمهاي يک اوباش واقعي را ديدهاند؛ تسلط بر لهجه، بازي درخشان و گريم باورپذير، سه مؤلفه اساسي امير آقايي در شناي پروانه است که بازي و نقش وي را برجسته ميسازد.
اين فيلم بهقدري در جذب مخاطب و اثرگذاري خوب عمل کرد که در سي و هشتمين جشنواره فيلم فجر سيمرغ بهترين فيلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کرد؛ ضمن اينکه امير آقايي و طناز طباطبايي را صاحب سيمرغ بهترين بازيگر نقش مکمل مرد و زن ساخت. اين فيلم کوچکترين نقش طباطبايي در سينماي ايران بود که بزرگترين جايزه سينمايي ايران (جشنواره فيلم فجر) را براي وي رقم زد تا گواه ديگري بر اين مهم باشد که يک فيلمنامه خوب حتي کوتاهترين نقشها را جاودانه ميسازد.
بازيهاي خوب اين فيلم البته تنها به موارد مذکور ختم نميشود و ما شاهد بازيها و گريمهايي ديدني از چهرههايي چون پانتهآ بهرام و علي شادمان هستيم. اگرچه شناي پروانه سيمرغهاي ديگر چون بهترين تدوين، بهترين صداگذاري و ميکس و بهترين صدابرداري را هم از آن خود کرده است اما شايد گريم اين فيلم هم ميتوانست درخور جايزهاي بزرگ باشد؛ گريمهايي که اگرچه احساس ميکنيد صداي هنرپيشه را ميشناسيد اما با تأخير متوجه هويت آنها ميشويد؛ اتفاقي که بهويژه در مورد پانتهآ بهرام در نقش شاپور و علي شادمان در نقش اشکان خروس شاهد آن هستيم.
فيلمي با سنتشکنيِ يک پايان بسته
شناي پروانه البته انتقادات و حواشي متعددي را از زمان اکران تا به امروز پشت سر نهاده است؛ حواشياي چون شکايت همسر يکي از اوباش که در زندان به قتل رسيده است تا انتقاداتي از باب چرايي پرداختن به اين قشر از جامعه يعني اراذل و اوباشي که به ويژه در سالهاي اخير دستاويز فيلمسازان براي محوريت و تمرکز فيلمهاي اجتماعي بودهاند.
يکي از نقاط ضعف و البته انتقادات هم متوجه فضاي سياه جنوب شهر از فيلم است که شباهتهاي مختلفي را به جهت داستانپردازي، بازيها و حتي بازيگران با فيلمهايي چون ابد و يک روز، مغزهاي کوچک زنگزده و فيلم جاندار ايجاد کرده است.انتقادات برحقي که بر استمرار اين سبک از داستانپردازي دست ميگذارد و بر اين مهم تأکيد ميکند که شايد اين موضوع در فيلمسازي را به يک مد اجتماعي و نوعي از ابراز وجود براي فيلمسازان بدل ساخته است که هر بار تنها در ظاهري متفاوت و بعضاً با اسامي جديد تکرار و باز تکرار ميشود.
در رابطه با اين نقد البته ميتوان پايان بسته فيلم را تفاوت برجسته و تنوع فيلم کارت با ساير آثاري ازايندست دانست؛ پاياني که نهتنها به بيننده محول نميشود بلکه نتيجه اخلاقياش را ميگيرد و با داستانهايي که پشتهم چيده است، بيننده را در انتها با اين تصميم همراه ميسازد.
سکانس پاياني و جايي که حجت اگرچه در جمع خانواده نشسته است اما بهتنهايي به تصوير کشيده ميشود (که نماد تنهايي او در تصميم و مسيري است که طي شده) آنهم در شرايطي که تصميم گرفته که مرگ، بهترين مجازات براي برادرش است و فضاي خانوادهاي که خالي از هاشم حالا رنگ و رو دارد و يک خانواده را پس از مدتها و سالها تنش تصوير به ميکشد را ميتوان پايانبندي خوبي براي اين فيلم ملحوظ نظر داشت.
درباره این سایت